محل تبلیغات شما

عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ





امشب صفای عالم بالا مضاعف است
لطف وعطای خالق یکتا مضاعف است
دُردی کشانِ خیلِ مَلَک باده می برند
خُمها ز می لبالب وصهبا مضاعف است
رقص ستاره های مدینه چه دیدنی ست!
سرمستی ملائک زیبا مضاعف است
بر دف زننــد شـــورِ تَـوَلاّی مُجتبــی
شکرانه های کوثرِ طاها مضاعف است
گل داده است باغ مُصَفّای بوتراب
شیداییِ شقایق و مینا مضاعف است
آماده گشته خوان کرامت که گسترند
دربیت مصطفی که توَلاّ مضاعف است
بر سفره ی صیام گلستان "هَل اَتی"
شهد لبان غنچه ی فردامضاعف است
درشام روزه داری و بر خوان مرتضی
طعم غذای حضرت زهرا مضاعف است
سرمی زند ستاره ای ازخانه ی علی
شادیِّ قلب "اُمِّ اَبیها" مضاعف است
بر دامن سعادت خَیرُالنّسا بتول،
انواری ازکرامت والا مضاعف است
چشم وچراغ خانه ی مولا علی رسید
زیبائی دونرگس شهلا مضاعف است
با آن که مجتبی حسن وسبط اکبر است
مهجوری ولادت آقا مضاعف است
مغموم درامامت ومدفون در بقیع.
مظلومی شهادت مولا مضاعف است
قرآن ناطق است وغزل دون شأن اوست
شرمندگیِّ شاعرشیدا مضاعف است

غلامرضا مهدوی


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ


مژده ای هم نفسانم رمضان آمده است

شاهد وساقی و سالارِ زمان آمده است

عاشقان باده زنید از قدح و خوش باشید

که زِ خـُم خانه سبوئی به میان آمده است

نرگسش عربده جوی ولبش افسوس کنان»

یار شیرین دهنان دُرد کشان آمده است

پُرکند هر قدح ساغر وپیمانه زِ می

جُرعه لبریز بُوَد تا به دهان آمده است

سَحَرش غمزه کنان، عشوه کنان، طنازان

عالَمِ مُرده ازاین غمزه به جان آمده است

دستها حلقه کنید و به میانش گیرید

ساقی سیم تنانِ عشوه کنان آمده است

کرده با زلف کمندش همه بندم در بند

خرمن گیسوی او ، تا به میان آمده است

شعشعِ بَدرِ دُجا ماهِ خدا تابیده

سِبطِ اَکبَر، حَسَن(ع) آن دُرِّ گران آمده است

"مهدوی" آب بزن کوچه ی دل کان دلبر

به گمانم رمضان وقت اذان آمده است


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ



شـُربِ مُـدام و لذّت ایمان علیست

ماهِ صیامِ و روضه ی رضوان علیست

بابِ مدینه ی علم پیمبر است

تفسیر ناب و معنی قرآن علیست

مِهری که دردل عشّاقِ عالم است

سرچشمه ی عوالم عرفان علیست

اَنجُم که حامل تسبیح سرمد است

ماه ولای حضرت سبحان علیست

آیاتِ مُحکَمات پُر اَز نور هل اتی

درشأنِ طائرِ خُلدآشیان علیست

بر گُنبدِ مزار مدائن نوشته اند

اُلگوی نابِ حضرت سلمان علیست

پروا نکرده مگر از خدای خویش

شیر ژیانِ بیشه ی شجعان علیست

صد چاه کوفه که سربسته است ومُهر

همرازِسینه ی روحِ روان علیست

بعد از نبی که نباشد پیمبری

آئینه داروجلوه ی یزدان علیست

حامی و کاتب وحی نبوّت است

قرآن ناطق وفرقان بیان علیست

دائرمدار ولایت بدون شک

هرآن علی بود و هم اَلآن علیست

فـُزتُ وَربِّ کعبه ی محراب عشق

فریادِ رَجعِتِ جانِ جهان علیست

هرگز به نشئه ی ایمان نمی رسد

آن دل که منکِرِ آرام جان علیست

در روز وعبور از پُلِ صِراط

معیارِ ناروجنّت ومیزان علیست

بابَ الحَوائج و اُمّیدِ مهدوی

بهترزهرطبیبی ودرمان علیست


غلامرضا مهدوی

استهبان


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ


???????? دندان های #امریکا را خرد میکنیم

????امام خمینی(ره): مسلمانان جهان با همراهی نظام جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کنند تا دندانهای امریکا را در دهانش خرد کنند و نظاره‏‌گر شکوفایی گل آزادی و توحید و امامت جهان نبی اکرم باشند.

???? ۶ مرداد ۱۳۶۶

#انتقام_سخت


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ



 

میلاد پیامبر نور و رحمت حضرت مُحَمَّدِابنِ عَبدِالله صلَّیَ اللهُ عَلَیه وَآلِهِ وَسَلَّم مبارک باد.


 

جـاهلیّـت ؛ عصـر بیــداد و جمود

لات و عزّی وهُبَـل خود می نمود

 

خانه ی عقل و خرد ویرانه بود

کعبه هم در غربت و بتخانه بود

 

خالق هستی برآن شد از نهان

تا که جانی تازه سازد از جهان

 

جبرئیل آماده و خواند الرَّحیل
شد ثنا خوان چشمه سارِ سلسبیل

 

شهرمکّه خوانِ اربابِ کریم

عرصه ی مهمانیِ خُلقِ عظیم

 

با وقوعِ انقلابی در خِرَد

یا نویدِ قُل هُوَاللَّهُ أَحَدٌ ،

 

ظُلمتِ هر بُتگری برچیده شد

نور رحمان توتیای دیده شد

 

موبدان وکاهنان نادان شدند
ساحران درکارِخود حیران شدند

 

نوری از نَجد و تهامه

[1] چیره گشت

چشم هر بیننده ای زآن خیره گشت

 

تختِ شاهان واژگون شد ناگهان
لال شد هرپادشاهی از زبان


طاقِ کسری ناگهان ازهم گسست،
چارده دندانه اش درهم شکست

 

ساوه خشکید و سماوه شدپُرآب

[2]
صد مَلَک مأمورِ اِیّاب و ذهاب


سَبعَه ی آتشکده

[3] خاموش گشت،
بَعدِ ده قرنی که آذرنوش

[4] گشت


موبدان آشفته خواب وخورشدند،
گاهِ رؤیا اَستر و اُشتر شدند


رانده شد ابلیس دون از آسمان،
تا که آمد خاتمِ پیغمبران(صلوات)


سرنگون شد هَربُتی در هرکجا ،
لحظه ی میلادِ آن بَـدرُالدّجی


خانه ی بِنتِ وَهَب دارُالسُّرُور
مَحبَطِ روحُ القُدُس با شوق وشور


نوری از دامانِ بانو آمنه
کرد روشن آسمان و دامنه

 

آمدآن پیغمبرِ آخر زمان
سروَرِ خَـلقِ زمین و آسمان


زاده شد شَمسُ الضُّحی ، بَدرُالدّجی ،
مُصطَفی، کَهفُ التُّقی، غَوثَ الوَری

 

این همه آیات توحیدی عیان
معجزاتِ روشنی بود آن زمان


مهربان ختم رُسُل عَبدِ خدا
خُلقِ عُظمای تمام انبیا


در اوان کودکی آن سروِ ناز،
با رکوع و سجده ای شد در نماز


آیتِ حق ، رَحمَةٌ لِّلعالَمین
شد شَفیعِ مُؤمِنات ومُؤمِنین


عالِمِ ناخوانده درسِی از کتاب ،
داد پاسخ هر سؤالی را جواب

 

خَرقِ عادات آن همه اِرحاصِ

[5] او
خاصِ این مولا شدو اِخلاصِ او


شرح عقلِ کُل کجا، شاعرکجاست؟
مثنوی گویِ پیمبرها خداست


عالَم از درکِ وجودش گشته مات،
عِطرِ نامش در در تَشَهُّد در صلاة


شافِعَت خواهی شود در روز ،
با علیّ و آلِ وی کُن و نشر

 

مهدوی این ریزه خوار خوانشان
ســر نهــاده  بــر سـرِ پیمانشان


غلامرضا مهدوی آزاد

استهبان



1- نجد:[نَ]عربستان سعودى.مركزآن رياض است.تهامة: زمينى مشهوركه مكهء معظمه در آن واقع است.

2- خشک شدن دریاچه ساوه همزمان با تولّد پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص)، یکی از روایات مشهور مذهبی است.بر اساس این روایات در شب تولّد پیامبر گرامی اسلام، وقایع معجزه آسایی از قبیل:خاموش شدن آتشکده فارس، فرو ریختن کنگره‌هایی از طاق کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و جاری شدن آب در رودخانه سماوه اتفاق افتاده است:فلمّا ولد رسول اللّه(ص)لم یبق صنم الاّ سقط و غارت بحیرة ساوه»

از  بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، چاپ ی، ج 15، ص 323-324.

3- سَبعَه ی آتشکده:[تَ كَ دَ / دِ] (اِ مركب)پرستشگاه مغان و جاى آتش افروختن. بيت‌النار. بيت‌النيران. آتشگاه : گويند پارسيان هفت آتشكدهء معتبر بعدد هفت كوكب سيار داشته‌اند و نامهاى آنها بدين قرار بوده است: آذرمهر. آذرنوش. آذر بهرام. آذرآيين. آذرخرين. آذر برزين. آذر زردشت.



کربلا یا کربلا یا کربلا

کربلا دیباچه ی صِدق وصفا


بهترین عُشّاقِ عالم را خدا

جمع کرده در زمین کربلا


کربلا یعنی صبوری در بلا

سرفدایِ تارموئی از ولا


کربلا یاری گرِ دین خداست

گرچه سرها ازتنِ یاران جداست


کربلا یعنی نوای لا تَخَف

بستن پیمان خونها با هدف


کربلا این تربتِ خونبارعشق

خاکِ پاکِ سجده گاه ودارِعشق


کربلا آئینه ی آئینه هاست

کوثری درماورای سینه هاست


کربلا یعنی نمادی ازبهشت

جمع اصحابِ بلادی، ازبهشت


کربلا عزّت، شرف ، مردانگی

انتهای غیرت وفرزانگی


کربلا قربانگهِ سردارها

رقصِ عاشق پایِ چوبِ دارِها


سربه کف دادن وَ لبّیکِ خدا

اِرجـِعی بشنیدن ازپیکِ خدا


کربلا یعنی بیابانهای تف

خاروخسها گه به پاو گه به کف


گُرگرفتن درمیانِ خیمه ها

شعله بردامانِ آن دُردانه ها


کربلا یعنی تنِ تب دارِ یار

روی عُریان اُشتری درگیرودار


کربلا باید که غمخواری

کند دینِ احمد را پرستاری کند


کربلا ای تا ابد پیمان ما

دفترودیوانِ بی پایان ما


کربلا؛ یارانِ بی دوزوکلک

یاحسین یالَیتَنی کُنتُ مَعَک


چون شود ماهِ امامت درخُسُوف

کربلا یعنی خُذینی یا سُیُوف


مهدوی


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ



گفت ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما

ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر
نتْوان نهاد پای به خلوت‌سرای ما

تا دست و رو نشُست به خون می‌نیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما

این عرصه نیست، جلوه‌گه روبه‌ و گراز
شیرافکن است، بادیه‌ی ابتلای ما

هم‌راز بزم ما نبُوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان، آشنای ما

برگردد آن که با هوسِ کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما

ما را هوای سلطنتِ مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست، در‌خورِ فرّ همای ما

یزدانِ ذوالجلال» به خلوت‌سرای قُدس
آراسته است، بزم ضیافت برای ما

برگشت هر که طاقت تیر و سِنان نداشت
چون شاه تشنه، کار به شمر و سَنان نداشت

نير تبريزى


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ



شـُربِ مُـدام و لذّت ایمان علیست

ماهِ صیامِ و روضه ی رضوان علیست

بابِ مدینه ی علم پیمبر است

تفسیر ناب و معنی قرآن علیست

مِهری که دردل عشّاقِ عالم است

سرچشمه ی عوالم عرفان علیست

اَنجُم که حامل تسبیح سرمد است

ماه ولای حضرت سبحان علیست

آیاتِ مُحکَمات پُر اَز نور هل اتی

درشأنِ طائرِ خُلدآشیان علیست

بر گُنبدِ مزار مدائن نوشته اند

اُلگوی نابِ حضرت سلمان علیست

پروا نکرده مگر از خدای خویش

شیر ژیانِ بیشه ی شجعان علیست

صد چاه کوفه که سربسته است ومُهر

همرازِسینه ی روحِ روان علیست

بعد از نبی که نباشد پیمبری

آئینه داروجلوه ی یزدان علیست

حامی و کاتب وحی نبوّت است

قرآن ناطق وفرقان بیان علیست

دائرمدار ولایت بدون شک

هرآن علی بود و هم اَلآن علیست

فـُزتُ وَربِّ کعبه ی محراب عشق

فریادِ رَجعِتِ جانِ جهان علیست

هرگز به نشئه ی ایمان نمی رسد

آن دل که منکِرِ آرام جان علیست

در روز وعبور از پُلِ صِراط

معیارِ ناروجنّت ومیزان علیست

بابَ الحَوائج و اُمّیدِ مهدوی

بهترزهرطبیبی ودرمان علیست


غلامرضا مهدوی

استهبان


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ



شـُربِ مُـدام و لذّت ایمان علیست

ماهِ صیامِ و روضه ی رضوان علیست

بابِ مدینه ی علم پیمبر است

تفسیر ناب و معنی قرآن علیست

مِهری که دردل عشّاقِ عالم است

سرچشمه ی عوالم عرفان علیست

اَنجُم که حامل تسبیح سرمد است

ماه ولای حضرت سبحان علیست

آیاتِ مُحکَمات پُر اَز نور هل اتی

درشأنِ طائرِ خُلدآشیان علیست

بر گُنبدِ مزار مدائن نوشته اند

اُلگوی نابِ حضرت سلمان علیست

پروا نکرده مگر از خدای خویش

شیر ژیانِ بیشه ی شجعان علیست

صد چاه کوفه که سربسته است ومُهر

همرازِسینه ی روحِ روان علیست

بعد از نبی که نباشد پیمبری

آئینه داروجلوه ی یزدان علیست

حامی و کاتب وحی نبوّت است

قرآن ناطق وفرقان بیان علیست

دائرمدار ولایت بدون شک

هرآن علی بود و هم اَلآن علیست

فـُزتُ وَربِّ کعبه ی محراب عشق

فریادِ رَجعِتِ جانِ جهان علیست

هرگز به نشئه ی ایمان نمی رسد

آن دل که منکِرِ آرام جان علیست

در روز وعبور از پُلِ صِراط

معیارِ ناروجنّت ومیزان علیست

بابَ الحَوائج و اُمّیدِ مهدوی

بهترزهرطبیبی ودرمان علیست


غلامرضا مهدوی

استهبان


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ


ای شاخه ی سبزِ باغ زیتون،
ای خانه زخون تو پُرازخون


ای غزّه ی سر شکسته برخیز

سَرگشته بیا به دشت وهامون


جُغد آمده با دوصد بهانه

شبها کُنَدَت زِخانه بیرون


قصّابِ

جنایتِ شتیلا

برکودک و زن زده شبیخون


این مدّعی کجِ "هلوکاست"

آورده وَبا ومرگ وطاعون


"شورای ملل" کند تماشا

"یانکی" کُنَد افتخار بی چون


اَشرافِ عرب شکم چرانان

در آخورِ مُسکرات و اَفیون


ای کفتر پرشکسته .، غزّه

پرواز نما، دوباره ، اکنون


چشم تو و"مهدوی" به فرداست

باشد که قضا کند دِگرگون


"غزّه" به جُز از خدا ندارد

مرگا به تو ای "رژیمِ صهیون"


غلامرضا مهدوی


----------------------------


"وَالتّینِ وَاَّیتون"؛ هلا، ای "طورِسینین"
ای سرزمینِ نازنین مَهلا "فلسطین"

سرشاخه ی سبزو گُهَرافشانِ زیتون
خونین شده حالا مثالِ "دیرِ یاسین"

جانم فدای آسمانِ کودکانش
پَرپَر شوند از پهنه اش ناهید وپروین

صدهاعروس ازحجله ها آواره گشتند
ماهِ صیام ازخونشان گردیده آذین

کشتارِ طفلان ون با بمب وموشک
بدتر زِ "صبرا وشتیلا"های پیشین

کُشته اگر پُشته کنند از ما هزاران
هرگز نگردانیم از آیین روی واَز دین

دنیا بُوَد بازیچه ی افرادِ فاسد،
شورایِ امنیت شده دارُالخوانین.

با اِدّعای کذبِ اینها از "هلوکاست"
شیطان شود شرمنده ی افکارِننگین

"بین الملل"درخوابِ خرگوشی لمیده
پوشیده پالانِ کجی وارونه پشمین!

"جانی"جنایت می کند،"یانکی" حمایت
مرگا به آن کشتار واین تأییدِ وتبیین

غرب وعَرَب هردو جنایتکار وخائن
لعنت به کُلِّ ظالمین، هم آن و، هم این

فرموده ی روح خدا در گوش جانهاست
بایدشود مَحو اَز جهان این عضوِ چرکین

یک روز اگر از عُمرِ دنیا مانده باشد،
از عدل و دادش پُر کند آن یارِ دیرین

ای مسجدُالأقسی مُقاوم باش وبرجا
درجا نزَن؛ حتّی ز بُمباران سنگین

آورده رَبَّ العالَمین، سوگندِ قرآن
تا بَرکَنَد از این زمین شرِّ شیاطین

فردا که سروِ "غزّه" سر بردارد ازخاک
نابودیِ دشمن بُوَد تسکین وتمکین

سونامیِ کشتارِ اَقصی جانگداز است
بر جانِ "صهیون" صدهزاران لعن ونفرین

غلامرضا مهدوی


عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها